”ايران بان"يعني ايران بانو وكلمه ي بان يا پادن همان پاسبان است كه در ايران بان ديده مي شود.
به موجب تاريخ چند هزار سال قبل از ميلاد مسيح به مدت سه هزار سال فقط زن ها در ايران حكومت مي كردند و دختر بعد از مرگ مادر پادشاه مي شد و پسر ها از سلطنت محروم بودند.مركز حكومت ايران از مغرب تا سيلك و از مشرق تا نيگ بود.
هر قسمت از ايران دست پادشاه زني بود و مركز آن در دست"ماما"يعني مادر پادشاه قرار داشت.
در آن زمان تمام مردم ايران بلند قامت و درشت استخوان بودند با موهاي بور وچشمان رنگي در آن زمان هر زني كه دختر نداشت بعد از مرگ عروسش به پادشاهي مي رسيد.در آن زمان در كشور ايران يك درياچه مهم و مركزي وجود داشت كه از يك طرف در انتهاي قصبه ي كنوني"نيگ"در خراسان قرار داشت واز طرف ديگر تا سيلك واقع در كاشان فعلي بود.
غذاي مردم ايران مخصوصا،سيلك ماهي،مرغابي،گوزن ولباس آن ها پوست گوزن جوان وكفش آن ها پوست گوزن پير بود و ايران بان(پادشاه)مي گفت هر كس گندم بخورد شور بخت مي شود.مردم در آن روز خورشيد را مي پرستيدند وكشاورزي نمي كردند زيرا به مقدار كافي گوشت وجود داشت.
خانه ي ايران بان(پادشاه) با ساير افراد تفاوتي نداشت در آن زمان تمام خانه ها از چوب ساخته شده بود.
پس از تمام شدن فصل بارندگي خاك سرخ در گودال ها جمع مي شد كه اين خاك كوز نام داشت و كسي كه با اين خاك ظرف مي ساخت كوزه گر نام داشت.
اولين بار در ايران كوزه گري در ايران انجام گرفت.
اولين بار مس در سرزمين سيلك(كاشان)به دست آمد.هنگامي كه كوزه گري مشغول ساختن كوزه بود ظرفي ساخت كه آن ظرف نمي شكست كوزه گر دريافت كه خاكي كه استفاده كرده غير از خاك عادي است او خاك شسته شده يك معدن مس است...
ادامه دارد...
قسمت دوم
در آن زمان در ايران درياچه ي مركزي وجود داشت كه شش ماه در سال پر از ماهي و مرغابي بود و در كنار آن گوزن قرار داشت.مردم براي مايحتاج خود به زراغت و دامپروري نياز نداشتند و از گوشت اين حيوانات استفاده مي كردند.
كار مردم تراشيدن چوب و سنگ وساختن ابزاري شبيه اسلحه بود كه براي حمله حيوانات درنده استفاده ميشد.
مردان هم مثل زنان در بچه داري،تهيه ي غذا حتي دوختن لباس كمك مي كردند.
در هر شهر يا سرزميني زنان از مردان باهوش تر بودند و زماني كه ايران بان در سفر بود و مشكلي پيش مي آمد زنان شور مي كردند مشكل را حل مي كردند.
در آن زمان"ايران بان"كشتي خود را به گورن مي بست و در رودخانه مسافرت مي كرد.الياف گياهي به جاي طناب در دست مردم بود و گوزن ها در ساحل حركت مي كردند و يك نفر آن را هدايت مي كرد تا "ايران بان"بتواند در درياچه ي مركزي ايران كه از همه طرف به خشكي راه داشت مسافرت كند و از مردمش سر كشي كند.
در فصل زمستان كه باران و سرما مردم را آزار مي داد ايرانيان نمي توانستند به جنگل بروند يا مسافرت كنند زيرا در اين فصل شش ماه شبانه روز مي باريد و مردم مجبور بودند در خانه هاي خود بمانند.
:: بازدید از این مطلب : 489
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0