شکر از امهات صفات حمیده است و ضدش کفران از اصول ذمیمه است. شکر هر نعمتی موجب مزید آن نعمت است و کفرانش مورث حرمان است. چنان که حق تعالی میفرماید:«اگر شکر نعمت کنید نعمت را زیاد مینمایم و اگر کفران نمایید عذاب من شدید و عظیم است»(۱)
حضرت صادق علیه السلام فرمود:«هر کس را چهار چیز دادند از چهار چیز محروم نکردند: کسی را که اجازه دادند از اجابت محروم نکردند ،کسی را که راه استغفار دادند توبه او را قبول کردند، کسی را که شکر دادند از زیادتی نعمت محروم ننمودند و کسی را که صبر کرامت کردند از اجر و ثواب محروم نساختند. » (۲)
در حدیث دیگر فرمود:« سه چیز است که به آنها هیچ ضرر نمیرسانند:دعا کردن در هنگام سختیها استغفار نزد گناه و شکر در وقت نعمت»(۳)
حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: طعام خورنده و شکر کننده ثوابش مثل ثواب روزه داری است که برای خدا روزه داشته باشد، صاحب عافیتی که بر عافیت شکر کند ثوابش مثل کسی است که به بلا مبتلا باشد و صبر کند و مالداری که شکر کند در ثواب محرومی است که قانع باشد.»(۴)
شکر هر نعمتی مشتمل بر چند چیز است :
اول: منعم خود را بشناسد و چیزی که لایق آن نباشد در ذات و صفات نسبت به او ندهد و انکار وجود او ننماید. هر چه مقابل این معنی است کفران میباشد. چنانکه حق تعالی در بسیاری از آیات کافران را به کفران نعمت مذمت فرموده است که انکار وجود منعم خود کردهاند و شریک برای او قرار دادهاند.
دوم: بداند که این نعمت از جانب کیست و نعمتهای خدا را از جانب دیگران نداند. چنانکه از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است:«هر کس خدا نعمتی به او کرامت فرماید و آن نعمت را به دل خود بشناسد و بداند از خدا بدو رسیده پس شکر آن نعمت را ادا کرده است.»(۵)
سوم: اظهار آن نعمت کند و ثنای منعم به زبان به جا آورد چنانکه به اسانید معتبر از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است:« هر نعمتی که خدا انعام فرماید خواه کوچک باشد و خواه بزرگ و بندهای بگوید الحمدلله شکر آن نعمت را ادا کرده است.»(۶)
چهارم: نعمت را در چیزی صرف کند که رضای منعم در آن است و حقی که خدا در آن نعمت بر او واجب نموده ادا کند.
مثل آنکه نعمت زبان شکرش آن است که چیزهایی را که خدا گفتن آن را واجب یا مستحب گردانیده بگوید و آن را از چیزهایی که خدا نهی فرموده یا مکروه ساخته بازدارد. و همچنین است شکر چشم و گوش دست و پا و سایر اعضا و جوارح و قوا.
شکر مال آن است که آن را در مصرفی صرف کند که منعم به آن راضی باشد و حقوقی که خدا در مال واجب گردانیده ادا نماید.
شکر علم آن است که بذل کند به طالبانش و به آن عمل نماید و وسیله باطل نکند. در هر یک از اینها هر چند که صرف میکند حق تعالی بر وفق وعده خود عرض کرامت میفرماید.
برخی از صاحب نظران در چند دهه اخیر بُعد دیگری را برای اعجاز قرآن بیان کرده اند که همان اعجاز عددی قرآن است و بر این باورند که یک نظام ریاضی خاصی بر قرآن حاکم است که اولین بار دانشمندی به نام «دکتر رشاد خلیفه» این ادعا را مطرح کرد.(پرسش و پاسخ قرآنی ویژه جوانان در ادامه مطلب >>.
من از سینما بدم می آید… اگر روزگار بنا به چرخش خود، از انسان خوب، آدم بد می سازد، اما این تنها سینماست که می تواند بی هیچ توضیح واضحی، از «عباس آژانس شیشه ای»، آن بسیجی پاک، بی آلایش، خاکی و مظلوم، «عموووووی من مادر هستم» بسازد.
من از سینما بدم می آید… این چه هنری است که آدم هایش بی نیاز به حفظ احترام مخاطب، هم می توانند «یزید» باشند و هم «حسین»؟!
من از سینما بدم می آید… کاش عباس همیشه در همان طیاره رنج به گنج شهادت می رسید؛ نه اینکه در بستر عیش و نوش به قتل برسد.
من از سینما بدم می آید… کاش قانونی داشت سینما که بازیگر نقش عباس، هرگز نتواند نعش رقاص را بازی کند. می ترسم عباس من به سعد بن ابی وقاص هم برسد!
من از سینما بدم می آید… و تازه فهمیده ام چرا در «آژانس شیشه ای»، از همان اول بار که دیدم تا آخرین بارش یعنی همین امروز، همیشه «حاج کاظم» را بیشتر از «عباس» دوست می داشتم. خودش را بازی می کرد پرویز پرستویی، نه نقشش را. لای کتاب «بابانظر»، سی دی اشک های پرویز پرستویی را دیده ام. در مستند سیما واقعا حاج کاظم را دیده ام. یک بار هم در «قطعه ۲۶» دیدمش که نشسته بود سر مزار برادر شهیدش. داشت گریه می کرد.
من از سینما بدم می آید… شعور من به شعور بی شعور قوانین سینما نمی رسد. در سینما رنگ خون، همیشه «سرخ» نیست. گاهی مبتذل تر از «قرمز» می شود.
من از سینما بدم می آید… و دعا می کنم بازیگر نقش «مختار»، هرگز «چمران» را بازی نکند. کاش بالا بگیرد اختلاف. قوی باش ابراهیم حاتمی کیا! محکم بایست. اخراجش کن! باور کن چمران از مختار بزرگ تر است. هر چند مختار عاقبت به خیر شد و مایه سرور قلب شیعه، اما چمران، خمینی را در کربلایش تنها نگذاشت. به وقتش شهید شد. تاخیر نکرد در دهلاویه. مخاطرات مختار، خراب می کند خاطرات چمران را.
من از سینما بدم می آید… چون سینما اجازه نمی دهد به جای صورت چمران، «نور» بگذارند. و مگر چهره چمران را که یک بار خدا گریمش کرد برای همیشه… و نامش را «مصطفی» گذاشت، می توان مجددا گریم کرد؟!
من از سینما بدم می آید… می خندد به حرف های من سینما، قاه قاه!
***
کاش عباس برمی گشت سر همان زمین، بی تراکتور! حالا بدمشهدی چه راحت مشروب می خورد. گفتم که؛ من از سینما بدم می آید…
با ابلاغ اصول کلی نظام در خصوص اجرای اقتصاد مقاومتی و توصیه های مکرر مقام معظم رهبری در این خصوص بر آن شدم تا فارغ از نقش خطیر مسئولان در تحقق این نوع اقتصاد، به نقش خودمان به عنوان مردم در تحقق این موضوع جهادی و حیاتی بپردازم.
گفتمان سازی: یکی از مباحث مهم در تحقق اقتصاد مقاومتی، تشریح ماهیت و اهداف اقتصاد مقاومتی برای همدیگر است، هر فردی می تواند خانواده و اطرافیان خود را از نقشه های دشمنان در استفاده از ابزارهای اقتصادی آگاه نماید و از اهمیت اقتصاد مقاومتی بگوید تا نقش این نوع اقتصاد در اقلّی شدن تأثیرتحریم ها و به تبع آن شکست و پایان یافتن این سیاست برای همگان روشن شود. به غیر از تشریح اهمیت اقتصاد مقاومتی باید اصول، روشها و نقش مردم نیز در این خصوص تشریح گردد.
اصلاح الگوی مصرف: اصلاح الگوی مصرف که شامل مصرف بهینه ی کالا و انرژی و پرهیز از تجمل گرایی است در نهایت موجب می شود کشور نیاز کمتری به واردات و فرصت بیشتری برای صادرات داشته باشد و این به معنی این است که در شرایطی که دولت در تأمین درآمد از راه فروش نفت دچار مشکل است، مردم با اصلاح الگوی مصرف دولت را در مدیریت بهینه با درآمدهای محدود یاری می کند. برای اصلاح الگوی مصرف نمی توان به آگهی های تبلیغاتی کالاهای لوکس و تجملاتی توجه داشت و نمی توان با دیدن شبکه های ماهواره ای که مدام اینطور کالاها را تبلیغ می کنند در مقابل خرید آنها به آسانی مقاومت کرد.
توجه به مصرف تولیدات ملی: شاید تاکنون برای همه ی ما اصل این بوده که بین دو کالای ایرانی و خارجی با قیمت و کیفیت یکسان به کالای ایرانی اهتمام داشته باشیم اما به نظر می رسد این مسئله در تمام دنیا چنین باشد و ما شرایطی متفاوت تر از بسیاری از کشورهای دنیا داریم چرا که این ماییم که به غیر از حس میهن دوستی باید به مقاوم سازی اقتصاد اهمیت بدهیم و به همین دلیل به نظر می رسد در شرایط حاضر لازم باشد بیش از قیمت و کیفیت کالا به ایرانی بودن آنها اهمیت بدهیم و البته این مسئله می تواند موجب شود تا تولید کنندگان داخلی نیز تقویت و به روند رو به رشد خود با سرعت بیشتری ادامه دهند، نگاهی در سیر صنعتی شدن بسیاری از کشورهای موفق در این خصوص نیز به نقش پررنگ مردم و فرهنگ عمومی در این خصوص گواهی می دهد.
اهتمام به مقوله مالیات: هم اکنون به غیر از کارمندان و کارگران که مالیات آنها به دقت محاسبه و سر وقت اخذ می شود بسیاری از اقشار دیگر نسبت به پرداخت دقیق و به موقع مالیات خود حساسیتی ندارند در حالی که نگاهی به فرهنگ عمومی کشورهایی که فاقد سرمایه هایی مانند نفت بوده اند گواهی می دهد که مردم و فرهنگ عمومی ایشان به شدت نسبت به مالیات حساس بوده و نسبت به فرار مالیاتی به بدترین شکل موضع می گیرند و با فراری های مالیاتی به مانند سارقان برخورد می نمایند، اگر چه دولت مکلف است که با شبکه های اطلاعاتی دقیق در این خصوص وارد شود ولی باید ما مردم نیز نسبت به سهم خودمان در تحقق درآمد مالیاتی کشور اهتمام داشته باشیم و این مسئله را با بیان و تکرار به فرهنگ عمومی مبدل سازیم.
مدیریت نقدینگی و سرمایه گذاری: اگر چه دولت مکلف به حفظ ارزش پول ملی است اما بعضی وقتها ما مردم نیز در جهت تحقق این مسئله مانع تراشی می کنیم و با نیت سودجویی و یا سرمایه گذاری به اموری دست می زنیم که مستقیم و یا غیرمستقیم موجب تضعیف ارزش پول ملی و اقتصاد کشور می گردد. وقتی ما مردم سرمایه هایمان را به سمت دلالی و بورس بازی های بی مورد در بخشهای مسکن و طلا و ارز سوق می دهیم موجب می شویم که تورم های بخشی و فرابخشی در کشور عنان مدیریت را از دست دولت خارج نموده و دود تورم در انتها به چشم خودمان و هم میهنان مان برود. به نظر می رسد ما مردم قبل از هرسرمایه گذاری، در کنار سبک و سنگین کردن منافع شخصی آن، هزینه هایی را که برای کشور ایجاد می کنیم را به عنوان یک اصل قطعی مد نظر قرار دهیم و حتی المقدور نقدینگی های مازادمان را به سمتی سوق دهیم که به بخش های تولیدی کمک نمایند.
بهره وری در کار: میزان موفقیت اقتصاد یک کشور به میزان بهره وری نیروی کار آن کشور ارتباط مستقیم دارد و اگر ما به عنوان مردم نسبت به بهره وری فعالیت های شغلی و حتی غیرشغلی مان اهتمام نداشته باشیم تصور این که کشور به سمت بهره وری پیش برود تقریباً عبس خواهد بود. افزایش بهره وری کار چند بخش دارد که بخشی از آن مبتنی بر افزایش تلاش و بخشی مبتنی بر افزایش آگاهی است، ما در هر شغل و فعالیتی که مشغولیم باید با افزایش آگاهی های تخصصی و عمل به آنها و افزایش پویایی و تلاش گامی در جهت افزایش بهره وری ملی برداریم.
کمک به محرومان: مقاوم شدن اقتصاد بدون مقاوم شدن مردم محقق نمی شود، بخشی از اهداف و اصول اقتصاد مقاومتی این است که باید توان مقاومت مردم را در مشکلات و سختی ها افزایش داد، باید نسبت به همدیگر حساس بود و نگذاشت اقوام، دوستان و همسایگان مان در برابر مشکلات به نقطه تسلیم روحی برسند، مقاومت با همدلی و وحدت معنی می یابد، نمی توان با هم نبود و در برابر دشمن تاب آورد.
مطالبه گری: در جایی که مردم نسبت به ساده زیستی مسئولان، حمایت از تولید ملی، پرهیز از تجملات، رسیدگی به محرومان حساس باشند و این موارد را از مسئولان خود مطالبه نمایند یقیناً مسئولان و سایرین نیز لااقل برای بقای خود راهی جز پاسخگویی به این مطالبات نخواهند داشت. مردم باید از مسئولان روحیه جهادی در تحقق آرمانهای اقتصاد مقاومتی را با تمام شئون آن مطالبه کنند، مردم باید نسبت به واردات کالاهای لوکس و به خصوص استفاده مسئولان از این وسایل حساسیت داشته باشند و در شرایطی که کشور قادر به تولید محصولات کشاورزی مورد نیازش است نسبت به واردات محصولات غذایی اظهار نگرانی نماید، هم اکنون شبکه های اجتماعی، وبلاگ ها، سایت های شخصی و رسانه ها به خوبی می توانند حرف مردم را به مسئولان منتقل کنند.
داخل کیفش یک دست لباس نظامی عراقی بود. پر از جای ترکش و خون خشک گفتم :این لباس ها چه به درد تو می خورد ، نجس است.
گفت : من با این لباس کار های بزرگ انجام می دهم.
عکسی را نشانم داد که با لباس و کلاه عراقی در یک جیپ غنیمتی نشسته بود. تعریف می کرد : من با همین لباس چند بار به داخل عراقی ها رفتم و با آن ها نان و ماست خوردم ، با این جیپ هم با بچه ها در منطقه گشت می زنیم . این جیپ را هم از خودشان گرفتم.
حتی از دوستانش شنیدم در همین لباس ها مخفیانه خود را به کربلا هم رسانده بود.
هدف یادداشت زیر به هیچ عنوان خدای نکرده توهین و اهانت به آیات مقدس و نورانی قرآن مجید نیست بلکه رفتاری را که در برابر این آیات نورانی و مقدس در پیش گرفته ایم نقد میکند. به نظر حقیر تک تک آیات نورانی این کتاب باعظمت و آسمانی ، پاک و مقدس و مطهر هستند . هرچند طبق روایات معتبر ، فضیلت برخی سوره ها و برخی آیات نسبت به سوره ها و آیات دیگر بیشتر است .
این روزها هرجا سر بزنید و تقریبا به هر مغازه و منزلی وارد شوید یک آیه شریفه را در قالب تابلو فرش یا قاب عکس و ... می بینید . آیه شریفه :« و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذکر للعالمین » که تقریبا همه ما آن را از بس همه جا دیده ایم حفظ کرده ایم.
مفسرین در تفسیر آیه مذکور سه احتمال داده اند :
1- نگاههای از روی نفرت و عصبانیت کفار به پیامبر اسلام که انگار با نگاهشان می خواهند پیامبر عظیم اسلام را نابود کنند.
2- قدرتی که در چشم برخی افراد خاص وجود داشت و با استفاده از آن قدرت مرموز می خواستند به پیامبر عظیم اسلام ضرری برسانند.
3- و عده ای دیگر منظور از این جمله را همان مفهوم عامه چشم زدن تعبیر کرده اند. این افراد بر این اعتقادند که این دو آیه اشاره به تضاد بین حرفهای کافران را نشان میدهد به طوری که از یکسو از شنیدن آیات قران چنان شگفت زده می شوند که از تعجب نزدیک است پیامبر را چشم بزنند اما از طرف دیگر حرفهایش را تکذیب کرده و او را دیوانه می نامند.
اینکه در برابر دفاع از چشم زخم استفاده یا همراه داشتن آیه و ان یکاد اثری دارد یا نه باز روایات مختلف است:
طبق نقل مرحوم کلینی در کتاب کافی و همچنین تفسیر روح البیان اثر ابوالفداء اسماعیل حقی و تفسیر ابن کثیر ،روایتی از پیامبر اسلام و یا امامان شیعه مبنی بر تاثیر این دعا در برابر چشم زخم در دست نمیباشد و تنها در روایتی آمده است که پیامبر اسلام، هنگام تعویذ حسنین علیهما السلام یا افرادی دیگر از چشمزخم، به اذکار دیگری غیر از این آیه توسّل میجستند.
به نوشته تفسیر مجمع البیان تنها کسی که اعتقاد داشت این آیه در برابر چشم زخم موثر است حسن بصری بود. ( حسن بصری فقیه مفسد و گمراه زمان امام سجاد علیه السلام است که بارها با لعن و عتاب اهل بیت علیهم السلام مواجه شده است و طبق نقل علما از پایه گذاران فرقه منحرف تصوف و از دشمنان ائمه اطهار بود)
فارغ از اینکه این آیه در برابر چشم زخم تاثیر دارد یا نه یک بحث مهم پیش می آید و آن اینکه چرا از بین هزاران آیه شریف قرآن ، توجه بسیار افراطی و فراوان به این آیه در بین مردم به عمل می آید. انگار همه در پی چشم زخم زدن به دیگران هستند و همه خود را مسلح به یک سلاح محکم کرده اند که چشم همسایگان و دوستان و فامیل را که چشم دیدن آنها را ندارند درآورند.
معنی مستقیمی که در برابر مشاهده این توجه بیش از حد به این آیه شریفه به دست می آید این است که ای همسایه ، ای خویشاوند ، ای مهمان و ... تو می خواهی زندگی مرا چشم بزنی ولی کور خوانده ای من با این آیه مانع این کار می شوم.
در حال که گفتیم تنها برخی تفاسیر معنی چشم زخم را برای این آیه قائل شده اند و تنها یک روایت ضعیف از یک فرد نامعتبر ، این آیه را در برابر چشم زخم موثر دانسته است.
این در حالی است که سایر آیات باعظمت قرآن مجید مهجور مانده اند و کل استفاده ای که از قرآن می شود در مراسمات ختم یا سر سفره عقد و امثال اینهاست. و انگار قرآن نازل شده است که فقط در مراسمات ختم و قبرستانها برای مرده ها قرائت شود و تنها کاربرد قرآن علاوه بر برخی مراسمات، استفاده از آیه و ان یکاد آن برای دفاع در برابر اطرافیان شریر است.
و چقدر خوب می شد که آیاتی مانند آیت الکرسی - یا ان اکرمکم عندالله اتقیکم- یا الم یعلم بان الله یری - یا الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله - یا احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتننون - یا امثال این آیات زیبا و تاثیر گذار، زینت بخش در و دیوار خانه ها و مغازه ها می شد. و با توجه همه جانبه به همه آیات قرآن ( نه فقط و ان یکاد ) و عمل به آنها طوری نمی شد که فردای قیامت رسول بزرگوار اسلام لب به شکوه باز کند و بگوید: « یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا »
شـمـا انسان ها، بر فراهم كردن توشه سفر رهنمون شده ايد و فرمان كوچ يافته ايد و حركت را بـرانـگـيـخـتـه شـده ايـد، داسـتان شما داستان كاروان بار افكنده اى را ماند كه نمى داند چه زمانى فرمان حركت مى يابد.
از جمله ویژگی های بارز و نمایان اهل بیت وحی(ع) قناعت آن بزرگواران به دارایی اندک خود است. با یک بررسی اجمالی در سیره معصومین برگهای زرّینی از این فضیلت سترگ اخلاقی به دست می آید که نوشتار حاضر تلاش کرده نگاهی کوتاه و گذرا به آن داشته باشد. امید است تورّق این مقال، افزونی مجال را در بازخوانی مفهوم سترگ خودبسندگی ابتدا برای نگارنده و بعد برای مخاطبان به دنبال داشته باشد.
لازم به یادآوری است نوشتار موجود و نیز مقاله های بعدی تنها سعی در بازپروری مفاهیم اخلاقی در سیره عملی ائمه معصومین(ع) را دارد و تلاش می نماید مفاهیم مذکور را در رفتارهای عملی و نه روایات معصومین(ع) بررسی نماید.
ضرورت قناعت
افراد در زندگانی روزمره تلاش اقتصادی زیادی از خود نشان می دهند و از لحظه ای که از خانه خارج شده وارد گردونه کار و تلاش می شوند، تکاپوی فراوانی برای اداره زندگی خود می نمایند اما بخشی از این فعالیت ها برخاسته از نیازهای غیر واقعی و کاذبی است که برخاسته از حس زیاده خواهی و طمع آدمی است و لحظه ای تفکر در گرماگرم کار و تلاش روزانه این فرصت را به او می دهد که بیندیشد آیا به راستی این همه تلاش برای امرار معاش است و در راستای از بین بردن نیازهای حقیقی زندگی است؟ آیا او مجاز است تمام وقت خود حتی اوقات عبادت،امور فردی، سرکشی به خانواده و همه را صرف و فدای کوشش برای رسیدن به نیازهای کاذب زندگی کند و یا با اندکی قناعت می توانست زندگی با آرامش تری داشته باشد نوشته اند در روزی گرم که آفتاب به گرمی می تابید «ابونیزر» مشغول بیل زدن زمین مزرعه بود. از دور مولای خود امیرالمؤمنین(ع) را دید که به طرف او می آید بیلش را در زمین فرو کرد و به استقبال امام شتافت. امام روبه او کرد و فرمود: آیا طعامی برای خوردن داری؟ابونیزر مقداری از کدوهایی که محصول همان مزرعه بود را در روغن سرخ کرده بود و نصف آن را خورده بود و مقداری از آن نیز در ته ظرف باقی مانده بود اما شرم داشت که بگوید این غذاهست. عرض کرد: چیزی هست اما شایستگی پذیرایی از شما را ندارد که بیاورم. مولا فرمود: هرچه هست بیاور، ابونیزر با شرمندگی غذای نیم خورده خود را پیش روی امام گذاشت. امام برخاست و کنار نهر آب رفت و دستهای خود را شست و مشغول خوردن غذا شد. اندکی از آن خورد سپس دوباره سرجوی آب رفت و چربی دستهای خود را با گل و آب شست. و آمد کنار ابونیزر نشست. سپس با دست به شکم خود اشاره کرد و فرمود: شکمی که با این غذای اندک پر می شود و قانع است، هرگز شایسته نیست صاحب خود را به خاطر قانع نبودن به غذاهای ساده وارد آتش دوزخ کند، سپس امام بیل را برداشت و فرمود: می خواهد در ازای غذایی که ابونیزر به او داده است مقداری در مزرعه او کار کند(1) این داستان کوتاه به خوبی اثبات کننده این مدعاست که بسیاری از نیازهای غیر واقعی ارزش فانی شدن در زندگی دنیا را ندارد.
قناعت بهترین ثروت
بسیاری از انسان های امروزی خوشبختی و سعادت را در گرو تمکن مالی و تمتعات دنیایی می دانند که البته شمار این دست انسان های قرن حاضر در بین مسلمانان و گاه در برخی مسلمانان پایبند به ارزشهای اسلامی نیز قابل توجه است و می پندارند هرچه انسان درآمد بیشتری داشته باشد بهره وری بیشتری نیز از دارایی های خود دارد اما تاریخ حکایت دیگری دارد.
گله شترهای مردی عرب، آرام از میان صحرا عبور می کرد گله از جلوی پیامبر(ص) گذشت. پیامبر(ص) رو کرد به یکی از اصحاب خود و فرمود: نزد ساربان آن گله شتر برو و مقداری شیر از او بگیر.
او نزد ساربان آمد و مقداری شیر درخواست کرد. شتربان گفت: شیر این شترها که در پستانشان است صبحانه قبیله و آن چه در ظرفها دارم شام آنهاست. او برگشت و به رسول خدا(ص) آنچه شنیده بود بیان داشت. پیامبر(ص) فرمود: خدا بر مال و فرزندان او بیفزاید.
پیامبر(ص) به راه خود در صحرا ادامه داد تا به گله گوسفند رسیدند. حضرت، شخصی را نزد چوپان گله فرستاد تا مقداری شیر از او بگیرد. او نزد چوپان آمد. وقتی چوپان از درخواست پیامبر اکرم(ص) مطلع شد بی درنگ شیر گوسفندان را در ظرفی دوشید و همه آن را برای پیامبر(ص) فرستاد. چوپان به اندازه ای خوشحال شده بود که یکی از گوسفندان خود را نیز به فرستاده پیامبر(ص) داد تا برای ایشان ببرد و غذایی برای پیامبر(ص) تهیه نماید. در پایان نیز عذرخواهی کرد که بیش از این گوسفند و شیر چیز دیگری در بساط ندارد تا برای ایشان بفرستد. فرستاده پیامبر(ص) به سوی کاروان خود بازگشت و ظرف شیر و گوسفند را به پیامبر(ص) داد.
پیامبر(ص) از این رفتار چوپان خوشش آمد و دست به دعا برداشت و فرمود: «پروردگارا به او بسندگی و قناعت ارزانی دار».
یکی از اصحاب جلو آمد و پرسید: «ای رسول خدا! شما در مورد آن شتربانی که از دادن شیر به ما دریغ ورزید دعایی فرمودید که همه ما دوست داریم آن دعا را در مورد ما نیز بکنید و از خدا خواستید که پروردگار مال و فرزندانش را بیشتر کند ولی در مورد این چوپان که هم شیر به ما داد و هم گوسفندی برای شما هدیه فرستاد دعایی می کنید که حتی ما نیز آن را ناخوش می داریم. شما فرمودید: خدایا به او بسندگی و قناعت بده، دلیل آن چیست؟
پیامبر (ص) به او فرمود: بدانید اگر انسان مال کمی داشته باشد ولی بدان قانع باشد بهتر است از اینکه مال زیادی داشته باشد و آن مال سبب غفلت او گردد.
سپس دست به دعا برداشت و فرمود: بار خدایا! به محمد(ص) و دودمان او بسندگی در زندگی عنایت بفرما.»(2)
آثار قناعت و خودبسندگی
همواره زندگی کم مؤونه، مجال را بر انجام بسیاری از خیرات باز می کند.مسافری که راه دوری در پیش ندارد و سفرش کوتاه است کار خود را با برداشتن توشه بیش از حد دشوار نمی کند. مسلمانی که دنیا را سرای گذر می بیند هرگز به «نقش ایوان» آن نمی پردازد. از این رو در زندگانی دنیایی خود اگر بتواند به قدر نیاز بهره برداری کند اگر روزی مالی به دست او برسد راحت تر انفاق می کند و چون خود زندگی قناعت پیشه ای دارد آسان تر از مال خود به دیگران می بخشد از این رو قناعت ورزی برکت زیادی دارد. روزی یکی از صحابه نزدیک پیامبر(ص) که خدمت ایشان نشسته بود نگاهی طولانی به وصله های پیراهن پیامبراکرم(ص) کرد از گوشه قبای خود یک کیسه کوچک بیرون آورد و گفت: ای رسول خدا! با این دوازده درهم لباسی برای خود بخرید. این لباس دیگر خیلی فرسوده شده است. پیامبر اکرم(ص) رو کرد به امیرالمؤمنین(ع) و فرمود: این دوازده درهم را بگیر و برای من پیراهنی تهیه کن. امیرالمؤمنین(ع) کیسه را از مرد ستاند و برخاست تا به بازار برود. مدتی بعد با لباسی در دست نزد رسول خدا(ص) بازگشت و لباس را نشان پیامبر(ص) داد. پیامبر(ص) نگاهی به آن کرد و فرمود: این لباس اندکی گران است برو و ببین اگر فروشنده آن حاضر است آن را پس بگیرد لباسی ارزانتر برایم بخر. امیرالمؤمنین (ع) به مغازه فروشنده بازگشت و فروشنده با کمال میل پذیرفت که لباس را پس بگیرد. امیرالمؤمنین(ع) پول را پس گرفت و خدمت پیامبراکرم(ص) آمد و سپس هر دو با هم به بازار رفتند تا لباس ساده تر و ارزان تری خریداری کنند. در بین بازار حرکت می کردند که کنیزی را دیدند گوشه ای نشسته و گریه می کند. پیامبر(ص) نزدیک رفت و به او سلام کرد و پرسید: چرا گریه می کنی؟ کنیز ایستاد و اشکهایش را پاک کرد و پاسخ داد: اربابم به من 4 درهم داده تا از بازار چیزی بخرم، اما من سکه ها را گم کرده ام. اکنون نیز جرأت بازگشت به خانه را ندارم. رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود که 4 درهم از کیسه دوازده درهمی به او بدهد و به او فرمود: این 4 درهم را بگیر و هرچه قرار است بخری خریداری کن و به خانه ات بازگرد.
پیامبر اکرم(ص) خوشحال از اینکه توانسته بود انسانی را شاد کند خدا را شکر کرد و به راهش ادامه داد. جلوی مغازه ای ایستاد و داخل رفت و پیراهنی ارزان قیمت به بهای 4 درهم خریداری کرد و پوشید وقتی به سوی منزل باز می گشت در راه فردی را دید که سرش برهنه است و آفتاب بر آن می تابد در گوشه ای آن جامه تازه را بیرون آورد و به او داد و دوباره با امیرالمؤمنین(ع) به بازار بازگشت و جامه ای دیگر به 4 درهم خرید و آن را پوشید. در راه بازگشت دوباره همان کنیز را دیدند که گریه می کند. پیامبر(ص) از او پرسید: چرا به خانه ات بازنگشتی؟ عرض کرد: ای رسول خدا! مدت زیادی است که به بازار آمده ام و دیر کرده ام می ترسم به خاطر دیر کردنم مرا بزنند، پیامبر(ص) فرمود: بیا با هم برویم. خانه تان را به من نشان بده من میانجی می شوم که تو را تنبیه نکنند.
هر سه به سوی خانه کنیز حرکت کردند. کوچه های مدینه را پشت سر گذاشتند، و کنیز ایستاد و گفت: همین خانه است، رسول خدا(ص) در را به صدا درآورد و بلند فرمود: سلام خدا بر شما اهل خانه باد. اما جوابی نشنید، بار دوم در زد و به اهل خانه سلام نمود ولی بازهم جوابی نیامد.
پیامبر(ص) برای بار سوم به اهل خانه سلام داد. مردی از خانه بیرون آمد و تعظیم نمود و پاسخ داد: سلام و درود خدا برفرستاده خدا باد! پیامبر (ص) به او فرمود:
چرا اول جواب ندادید! آیا صدای مرا نمی شنیدید؟
پاسخ داد: چرا یا رسول الله! صدای شما را می شنیدیم و همان ابتدا متوجه شدیم که شما هستید.
پیامبر(ص) با تعجب پرسید: پس چرا همان بار اول پاسخ ندادید؟ مرد گفت: دوست داشتیم سلام شما را به خود مکرّر بشنویم.
پیامبر(ص) فرمود: این کنیز شما مدت زیادی است به بازار آمده و دیر کرده است. من اینجا آمده ام تا از شما درخواست کنم او را به خاطر دیرکردنش مورد مؤاخذه قرار ندهید.
مرد که علاقه بسیاری به رسول خدا(ص) داشت دست بر سینه نهاد و عرض کرد: از رسول خدا! به میمنت قدوم شما به درب منزل ما این کنیز از همین لحظه در راه خدا آزاد است.
پیامبر(ص) تبسمی فرمود و از اینکه قناعت او در پوشیدن یک لباس سبب آزادی یک کنیز و پوشاندن یک برهنه شده بود احساس خرسندی کرد و دست به آسمان بلند کرد و فرمود: خدا را شکر! چه دوازده درهم با برکتی بود. دو برهنه را پوشانید و یک کنیز را در راه خدا آزاد کرد.(3)
پاداش قناعت
از جمله کارکردهای مثبت قناعت این است که انسان کمتر محتاج دیگران می شود و در نتیجه عزت نفس او بیشتر حفظ شده و کمتر در خطر آسیب قرار می گیرد. چه بسا انسان در مشکلات دنیایی خود را ناتوان از رفع آن می بیند و با اندک مشکلی به دیگران روی می آورد چرا که به آنچه داشته قانع نبوده و با بروز معضل، امکانات موجود خود را برای ادامه زندگی و یا رفع مشکل خود کافی نمی بیند از این رو از خیر و فضل بزرگ محروم می کند روزی جمعی از اصحاب، پیامبر اکرم(ص) را دیدند و دسته جمعی خدمت پیامبر(ص) رسیدند و به پیامبر(ص) سلام کردند. یکی از آنها به نمایندگی گفت: «ای رسول خدا! ما از شما خواسته ای داریم». پیامبر فرمود: «بگوئید! حاجتتان چیست؟» گفتند: آخر حاجت ما خیلی بزرگ است، حضرت فرمود: هرقدر هم که بزرگ باشد بگوئید بدانم چیست؟ گفتند: شما نزد خداوند ضمانت ما را بکنید که همگی از اهل بهشت شویم.
پیامبر(ص) سرش را به زیر افکند و اندکی تأمل کرد و در حال تفکر کمی خاکهای جلوی پایش را پس و پیش نمود و فرمود: من حاضر هستم که بهشت را برای شما ضمانت نمایم اما شرط آن این است که همواره به آن چه دارید قانع باشید و هرگز از کسی چیزی نخواهید.
پاسخ پیامبر(ص) آن قدر رسا و گویا بود که همگان ارزش قناعت را دانستند و بدون آنکه چیزی بگویند شرط پیامبر(ص) را پذیرفتند.(4)
قناعت موجب بی نیازی است
مردی از دور رسول خدا(ص) را مشغول صحبت با کسی دید و به سوی حضرت حرکت کرد تا از ایشان درخواست چیزی بنماید، وقتی نزد پیامبر(ص) رسید دید پیامبر(ص) مشغول گفتن این جمله با دوست خود است: هر که از ما چیزی بخواهد به او می دهیم اما اگر قناعت پیشه خود سازد خدا او را بی نیاز خواهد ساخت. مرد با شنیدن این جمله از گفتن خواسته خود صرف نظر کرد و بدون آن که خواسته خود را بیان کند بازگشت. اندکی دور شد اما روز بعد دوباره نزد پیامبر(ص) آمد ولی باز هم بدون گفتن چیزی بازگشت. روز سوم مشکلات مالی آن قدر به او فشار آورد که او را وادار نمود به پیامبر(ص) خواسته خود را بگوید ولی در میان راه به ذهنش خطور کرد که برود و تیشه ای به امانت بگیرد و هیزم بیابان را جمع کند و بفروشد. تیشه ای به امانت گرفت و به صحرا رفت و مقداری هیزم جمع نمود و آن را به بازار برده و در مقابل نیم صاع جو آن را فروخت. به خانه بازگشت و آن را به همسرش داد تا با آن نانی درست کند. او این کار را چند روزی ادامه داد و توانست با فروش هیزم ها یک تبر بخرد. پس از آن به شکستن هیزم های بزرگ مشغول شد و توانست برای حمل آن دو شتر جوان و یک برده نیز بخرد. رفته رفته به کار خود تداوم بخشید تا آنجا که دیگر نیازی به کسی نداشت. روزی نزد پیامبر اکرم(ص) رفت و جریان را از نخست برای او تعریف نمود. پیامبر اکرم(ص) فرمود: به تو نگفتم هرکه از ما چیزی بخواهد به او می دهیم ولی اگر قناعت پیشه خود سازد خدای او را بی نیاز خواهد گردانید.(5)
پیامد دوری از قناعت
زیاده خواهی و افزون طلبی و در یک کلام دوری از قناعت به آنچه در دست انسان است پیامدهای منفی و گاه جبران ناپذیری را به دنبال دارد. چرا که انسان هرگز از فردای خود مطلع نیست و بایستی از زیاده خواهی نفس به خدای خود پناه ببرد روزی «ثعلبه» نزد پیامبر آمد و به پیامبر(ص) سلام کرد و مقابل ایشان نشست. گفت: ای رسول خدا! از پروردگار بخواه که به من ثروتی عنایت کند، پیامبر(ص) در صورت او نگریست و فرمود: ای ثعلبه! قناعت پیشه خود کن اگر مال کمی داشته باشی و شکر آن را به جای آوری و به همان قانع باشی بهتر است از ثروت زیادی که نتوانی از عهده شکرش به درآیی. ثعلبه سری تکان داد و اجازه خواست مرخص شود. از پیش پیامبر(ص) برخاست و آرام راه منزل خود را در پیش گرفت. چند روزی گذشت و دوباره نزد پیامبر(ص) آمد و همان خواسته را تکرار کرد، پیامبر(ص) که از پرسش دوباره او تعجب کرده بود به او فرمود: ای ثعلبه! مگر من الگو و سرمشق تو نیستم؟ آیا دوست نداری مانند پیامبر خدا باشی؟ به خدا سوگند اگر بخواهم کوههای زمین برای من تبدیل به طلا و نقره می شود و هرجا بروم دنبال من می آیند ولی همان طوری که می بینی به آنچه دارم راضی و قانع هستم، ثعلبه سکوت کرد و چیزی نگفت پس از اندکی از جایش برخاست و خداحافظی کرد و رفت. مدتی بعد برای بار سوم با همان قیافه نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا! اگر دعا کنید که خدا ثروتی به من بدهد من حتماً در راه خدا انفاق هم می کنم و به فقیران و مستمندان هم می دهم. پیامبر(ص) که دید ثعلبه دست بر دار نیست و از خواسته خود در نمی گذرد. با بی میلی به او نگریست و دست به دعا برداشت و عرض کرد: بار پروردگارا! به ثعلبه ثروتی مرحمت فرما! برق شادی در چشم ثعلبه درخشید و سپاسگزاری کرد و از پیش پیامبر(ص) رفت، به زودی گوسفندی خرید و خدا به آن برکت و فزونی زیادی داد.گوسفند او در مدت کوتاهی زیاد شد و تا آنجا پیش رفت که خانه او گنجایش آن همه گوسفند را نداشت. از این رو مجبور شد مدینه را ترک گوید و به اطراف شهر برود. پیشتر او اهل نماز جماعت بود و تمام نمازهایش را در مسجد پشت سر رسول خدا(ص) به جا می آورد اما زیادی گوسفندان و زحمت نگهداری و چرای آنها به گونه ای وقت و توان او را می گرفت که دیگر نمی توانست از بیرون شهر خود را به نماز جماعت رسول خدا(ص) برساند و تنها روزهای جمعه فرصت می کرد داخل شهر بیاید و در مسجد پیامبر(ص) را دیدار کند و فقط به خواندن نماز جمعه اکتفا کند.
اما وضع دگرگون شد و گوسفندان او همین طور رو به افزایش گذاشته بودند. گله او به قدری بزرگ شد که ثعلبه حتی در کنار مدینه هم امکان ماندن نداشت و به بیابانهای دور دست کوچ کرد و این گونه شد که ثعلبه فرصت نماز جمعه را هم از دست داد و ارتباط او با پیامبر خدا(ص) به طور کلی قطع گردید. پیامبر(ص) که احوال او را پیوسته از دور و نزدیک زیر نظر داشت کسی را فرستاد تا همان گونه که ثعلبه به هنگام بیان درخواست خود شرط گذاشته حق محرومان را بگیرد، زکات ثعلبه را گرفته و نزد پیامبر آورد.
وقتی قاصد پیامبر(ص) نزد ثعلبه رفت و پیام رسول خدا(ص) را به او ابلاغ کرد ثعلبه جمله زشتی گفت و آن را انکار کرد. جمله ای شبیه این که: مگر ما کافریم که بایستی از مال مان جزیه به دیگران بدهیم. او از پرداختن حق محرومین شانه خالی کرد و زکاتش را نپرداخت.
پیک پیامبر(ص) نزد ایشان آمد و آنچه شنیده بود خدمت پیامبر(ص) عرض کرد. رسول خدا(ص) چهره درهم کشید و از این نامرادی ثعلبه ناراحت شد و دو بار زیر لب گفت: وای بر ثعلبه! وای بر ثعلبه! در همین هنگام آیه ای بر پیامبر(ص) نازل شد:
«بعضی از آنان با خدا پیمان بستند که اگر خدا به آنها ثروتی از کرم خود عنایت نماید حتماً صدقه و زکات داده و هرآینه از نیکوکاران خواهیم شد ولی همین که لطف او شامل حال شان گردید بخل ورزیدند و از دین خدا روی برتافتند به خاطر این پیمان شکنی و دروغ گویی، نفاق در قلب آنان تا روز قیامت جایگزین گردید.»(6)
ثعلبه به مال اندک خود قناعت نورزید و بیشتر خواست اما این زیاده خواهی او را نابود کرد. ورق از زندگی ثعلبه برگشت و زندگی اش دگرگون شد. گوسفندانش از بین رفتند واو در فقر و بدبختی با دنیا بدرود زندگانی گفت.(7)
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
1. میرزا حسین محدث نوری، مستدرک الوسایل، ج 16، ص 330، قم، مؤسسه آل البیت، 1408 هـ.ق.
2. محمد بن یعقوب کلینی، الأصول من الکافی، ج 2، ص 140، ح4، تهران، منشورات مؤسسة الاعلمی، بی تا، .
3. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 16، ص 214، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1403 هـ.ق.
در زمان «معتضد»، بازرگان پیری از یكی از سران سپاه مبلغ زیادی طلبكار بود به هیچ وجه نمی توانست آن را وصول كند. ناچار تصمیم گرفت به خود خلیفه متوسل شود؛ اما هر وقت به دربار می آمد، دستش به دامان خلیفه نمی رسید؛ زیرا دربانان و مستخدمان درباری به او راه نمی دادند.
بازرگان بیچاره از همه جا مأیوس شده بود كه شخصی او را به نزد خیاطی فرستاد و گفت: «این خیاط میتواند گره از كار تو باز كند.»
بازرگان پیر در حالی كه مطمئن بود او نیز نمی تواند كاری انجام دهد، به نزد خیاط رفت، زیرا در جایی كه افراد سر شناس شهر نتوانسته بودند او را یاری دهند، پس چگونه یك خیاط ساده می توانست چنین كند. اما وقتی ماجرا را برای خیاط تعریف كرد، او با خونسردی گفت: «برو به آن سپاهی بگو، اگر پولم را ندهی، خیاط از تو شكایت میكند.»
تاجر درمانده حال فكر كرد كه خیاط بیهوده سخن می گوید؛ ولی برای آن كه آخرین در را هم زده باشد، پیش مرد سپاهی رفت و جمله خیاط تكرار كرد. بر خلاف انتظارش، رنگ مرد پرید و فوری پول او را داد. این ماجرا بازرگان پیر را در شگفتی فرو برد و پیش خیاط برگشت و با اصرار زیاد از او خواست تا علت را بگوید.
او نیز چنین تعریف كرد: «شبی از خیابان عبور می كردم و افسری از سپاه عثمانی را دیدم كه مست از شرابخواری عربده می كشید و فحش می داد. در همین وقت زنی از خیابان می گذشت كه افسر مست راهش را بست. زن با التماس و فریاد از رهگذران كمك خواست. ولی مردم از ترس، جرأت نداشتند جلو بروند. من پیش رفتم و با نرمی از او خواستم تا از سر راه زن كنار برود. او با چماقش به من حمله كرد و دوستانش را هم فرا خواند تا مرا دور كنند. جمعیت از ترس متفرق شد و من هم ناچار شدم برای حفظ جانم در برابر آن سربازان مست از آن جا دور شوم.
ولی فكر زن بیچاره لحظه ای رهایم نمی كرد و با خود می اندیشیدم كه چطور او را یاری دهم. یكدفعه فكری به ذهنم رسید. فورا به مسجد رفتم و از بالای مناره با صدای بلند اذان گفتم. ناگهان دیدم فوج سربازهای سواره و پیاده به خیابان ها ریختند و همه پرسیدند: «این كسیت كه در این وقت شب اذان میگوید؟» من وحشت زده خودم را معرفی كردم.
گفتند: «زود پایین بیا كه خلیفه تو را خواسته است.»
مرا نزد خلیفه بردند. اوكه منتظر من بود، علت اذان گفتنم را پرسید. من هم جریان را از اول تا آخر برایش نقل كردم. او فوری دستور داد آن افسر را باز داشت كنند. از آن پس، من هر گاه با چنین مظالمی رو به رو می شوم، همین برنامه را اجرا می كنم، یعنی اذان می گویم. از آن به بعد، تمام افسرها از من حساب می برند.»
با وجود این که اراده فردی انسان نقش اساسی در رشد و تعالی و یا جمود و قهقرای او در زندگیاش دارد، عوامل دیگری نیز هستند که میتوانند باعث پرورش فضائل یا رذائل اخلاقی در زندگی شوند.
یکی از این عوامل آداب و سنن حاکم بر جامعهای است که فرد در آن زندگی میکند. باورها، ارزشها، نگاه به آینده و سبک زندگی فردی و اجتماعی آحاد مختلف جامعه اعم از دانشمندان، حاکمان، طبقات ثروتمند و مرفه، معلمین و استادان دانشگاه، روحانیون و رسانهها، ایدهآلها و آرمانهای راسخ در باورها و اندیشههای مردم، از عوامل تاثیر گذار در نوع زندگی طبقات مختلف مردم بوده است.
اميرمؤمنان على عليهالسلام از سفارشهاى مؤكدى كه به مالك اشتر میكند، همان حفظ سنتهاى صالحه و جلوگيرى از شكسته شدن احترام آنهاست; مىفرمايد: هرگز سنت پسنديدهاى را كه پيشوايان اين امت به آن عمل كردهاند و امت اسلامى به آن انس و الفت گرفته، و امور رعيت، به وسيله آن اصلاح شده، نقض مكن! و سنت و روشى را كه به آن سنتهاى صالحه پيشين زيان وارد سازد، ايجاد منما! كه اجر آن براى كسى خواهد بود كه آن سنتها را برقرار كرده و گناهش بر توست كه آن سنتها را شكستهاى!»[۱]
یکی از موانع دینداری و زندگی اخلاقی مردم جامعه در طول تاریخ، پیروی بی چون و چرا از پیشینیان و پرستش فرهنگ آباء و اجدادی و جمود در برابر آن بوده است که خداوند متعال در قرآن کریم به آن اشاره کرده است: «و هنگامى كه کار زشتى انجام مىدهند مىگويند: پدران خود را بر اين عمل يافتيم; و خداوند ما را به آن دستور داده است! - بگو خدا (هرگز) به كار زشت فرمان نمىدهد، آيا چيزى به خدا نسبت مىدهيد كه نمىدانيد!»[۲]
این مساله تا جایی پیش رفته که با وجود غیر عقلانی بودن رفتار پیشینیان، باز هم این جمود ادامه داشته است: «و هنگامى كه به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد! مىگويند: نه! ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم پيروى مىنماييم. آيا اگر پدران آنها چيزى نمى فهميدند و هدايت نيافتند (باز از آنها پيروى خواهند كرد؟)»[۳]
افراط در التزام، پذیرش و پرستش فرهنگ حاکم بر زندگی پیشنیان تا جایی پیش رفته که در مقابل انسان های صالح و انبیای الهی به پا خواسته و آنان را از شهر و دیار خود بیرون میکردند: «ولى پاسخ قومش چيزى جز اين نبود كه گفتند: اينها را از شهر و ديار خود بيرون كنيد، كه اينها مردمى هستند كه پاكدامنى را مىطلبند (و با، همصدا نيستند)!»[۴]
مصدایقی از این نوع رفتار با متدینین را در هر عصر و فرهنگ و جامعه ای می توان یافت. نوع نگاه به فرد چادری در مغازه ها و فروشگاه ها در کنار یک فرد لاابالی، نگاههای خاص برخی افراد به متدینین در برخی مهمانیها، عکسالعمل برخی در مقابل امر به معروف و نهی از منکر معدود متدینین، مصادره دیانت و تقوا به نفع یک جریان سیاسی و محکوم کردن جریان های مخالف به عدم تقوا و دینداری و جریان های مختلف انحرافی موجود در طول تاریخ از نمونههای این نوع باور و نگاه و رفتار بوده است.
آیا جامعه سازی اخلاقی، ترسیم یک سبک زندگی اخلاقی، پایبندی آحاد مختلف جامعه در کنار وجود رهبری دینی، شبکه سازی در فعالیت های فرهنگی و رسانه ای و تبلیغاتی متدینین، برای زندگی دینی و اخلاقی عموم مردم جامعه ضروری نیست؟
اسامی خداوند 99 اسم است که هر که خدا را به آن اسماء بخواند دعایش مستجاب میشود
در کتاب عددهالداعی از حضرت رضا (ع) و آن بزرگوار از آباء گرام خود نقل فرمودهاند: خداوند متعال نود و نه اسم است که هر که خدا را به آن اسماء بخواند دعایش مستجاب میشود و هر که حفظ نماید آنها را داخل بهشت میگردد و در خبر دیگر به این مضمون از حضرت صادق (ع) از جناب رسول اکرم(ص) روایت نموده است و آن اسماء مبارکه این است:
امام خامنه ای دامت افاضاته: استقلال یک مرز است و کسانیکه سعی می کنند مرزهای دینی و عقیدتی و مرزهای سیاسی را کمرنگ و یا محو کنند، به مردم و کشور خدمت نمی کنند... !
یکی از راههای تقویت معنویت در خانوداه این است که والدین الگوی مناسبی از معنویت را چه در بعد گفتار و چه در بعد رفتار ارائه دهند تا فرزندان از طریق همانندسازی با آنان زمینه های معنویشان را تطابق دهند.
یکی از معضلات کنونی جهان کم رنگ شدن معنویت در خانواده ها است. در مواجهه با این چالش جدی در خانواده ها می توان در جستجوی شیوه هایی برآمد كه ضمن تقویت معنویت در نهاد خانواده به ترمیم و تقویت پیوندهای درون خانواده نیز بینجامد.
برای پی بردن به وجود خداوندی که ما و همه هستی را آفریده و ما نیاز به برقراری ارتباط با او، ستایش ، پرستش و کمک گرفتن از او داریم هیچ دلیلی به اندازه فطرت به ما اطمینان نمی دهد هر انسانی در قلب و روح خود خدا را شناخته و به او عشق می ورزد همان خدایی که تمام هستی را خلق نموده تا ما در آسایش بوجود آماده ،زندگی کنیم ، هم او که به ما آنچه نیاز داشتیم را هدیه داد تا بتوانیم لذت زنده بودن را درک کنیم از خلق تک تک سلول های بدن مان تا غذایی که می خوریم و هوایی که تنفس می کنیم تا دستگاه های حیاتی بدن که با آنها از این امکانات (مثلا اکسیژن با دستگاه تنفسی و شش ها) بهره می بریم تا تمام کائنات و ذرات درون اتمی همه و همه برای راحتی زندگی ما فراهم آمده است ، هم او که همانند پدری دلسوز و مادری مهربان همیشه مراقب و ناظر ماست و هرجا به کمکش نیاز داشته ایم و از وی کمک خواسته ایم دریغ ننموده است ، هر انسانی خدا را احساس می نماید و با او رابطه برقرار می کند و هرچقدر قلب انسان پاک تر و روح او سبکبار تر باشد با خدای خود راحت تر و بهتر رابطه برقرار می کند و می تواند او را کاملتر شناخته و درک کند این نوع شناخت را گاهی برهان فطرت برای پی بردن به وجود خداوند می نامند، اما متأسفانه برخی از انسان ها بدلیل نافرمانی ها ، تیره کردن روح و قصاوت قلب که با ارتکاب گناهان و آزار دادن بندگان خدا ایجاد می شود این حس فطری برای درک خداوند متعال را با پرده ای از حجاب های جهل و گناه پوشانده و قلبشان سراسر تردید می گردد تا جایی که وجودشان را خشم و کینه و حسد و نفاق و کفر می پوشاند و هیچ نقطه پاکی در آن مشاهده نمی گردد لذا هرچیز خوب و معنوی را انکار نموده و فقط به غرایز حیوانی خود تمایل نشان می دهد این افراد کسانی هستند که دیگر قابلیت هدایت ندارند و حتی حاضر به فهمیدن نظر مخالف خود نیستند تا آن را سنجیده و درست و غلط آنرا تشخیص دهند این افراد همان هایی هستند که قلبشان مرده است و با مرگ جسمشان واقعیات هستی را می فهمند
برای شناخت و پی بردن به وجود خداوند دلایل زیادی وجود دارند برخی از آنها حسی و برخی دیگر عقلی هستند که اطمینان قلبی را بیشتر می نمایند و باور انسان را قوی تر می کند
اولين بار كدام سياره كشف شد؟ اولين مرد يا اولين زني كه به فضا رفت ، چه كسي بود؟ وزن انسان درفضا چقدر خواهد بود؟ اگر به دنبال يافتن پاسخ اين پرسشها و يا به جستجوي دانستنيهاي جالب ، در مورد فضا و علم نجوم هستيد ، روي ادامه مطلب كليك نماييد.
آیا اولین ستاره شناس تلسکوپ داشت؟ تالس ستاره شناس بزرگ یونان قدیم توانست از یک خورشید گرفتگی که در سال ۵۸۵ قبل از میلاد رخ می داد با خبر شود و این ۲۰۰۰ سال قبل از اختراع تلسکوپ بود. اختر شناسان قدیمی به جای تلسکوپ وسایلی برای اندازه گیری سیارات ، خورشید و ستارگان داشتند.
چه کسی کشف کرد که زمین به دور خورشید می چرخد؟ سالهای بسیار دور، حدود ۲۶۰ سال قبل از میلاد مسیح آریستار خوس ستاره شناس یونانی گفته بود که زمین به دور خورشید می چرخد، اما بیشتر مردم نمی توانند باور کنند که زمین حرکت میکند. تا اینکه در سال ۱۷۲۸ میلادی حدود ۲۰۰۰ سال بعد معلوم گردید که او حقیقت را گفته است. جیمز برادلی ستاره شناس انگلیسی ، با بکار بردن تلسکوپ بسیار بزرگ مشاهده کرد که ستارگان بسیار کند حرکت میکنند و بنابراین زمین به دور خورشید می چرخد.
چه کسی کشف کرد زمین گرد است؟ زمانی که کشتی از ساحل دور می شد این طور به نظر می رسید که افق ناپدید می گردد و مردم به همین دلیل می اندیشیدند که زمین باید گرد باشد، اما این مساله تا زمانی که اولین کشتی در دهه ۱۵۰۰ میلادی به دور جهان سفر کرد ثابت نشد. سالها قبل حدود ۲۴۰ سال قبل از میلاد ستاره شناس یونانی اراتوستنیز برای محاسبه دقیق محیط زمین کار می کرد. هر چند هیچ کس در آن زمان نمی توانست باور کند که زمین این قدر بزرگ باشد.
چه کسی تلسکوپ را اختراع کرد؟ هانس لیپرشی عینک ساز هلندی در سال ۱۶۰۸ میلادی تلسکوپ را اختراع کرد. او و ویا دستیارش متوجه شدند که اشیا از میان دو عدسی نزدیکتر به نظر می رسد. لیپرشی، عدسی ها را داخل یک لوله سوار و بدین گونه اولین تلسکوپ ساخته شد. یک سال بعد در سال ۱۶۰۹ گالیله ستاره شناس بزرگ ایتالیایی تلسکوپی ساخت و چندین کشف مهم را انجام داد.
اولین بار کدام سیاره کشف شد؟ ۵ سیاره نزدیکتر به زمین یعنی تیر - ونوس - مریخ - مشتری - و کیوان از سالهای قبل شناخته شده بودند. در سال ۱۷۸۱ ستاره شناس انگلیسی سر ویلیام هرشل در حالی که با تلسکوپ خود در جستجوی ستاره ها بود به طور اتفاقی یک سیاره جدید را کشف کرد که آن را اورانوس نامیدند. در حقیقت اورانوس را با چشم غیر مسلح نیز میتوان دید. اما تا آن زمان کسی متوجه نشده بود که اورانوس یک سیاره است.
چگونه ستاره شناسان کشف دو سیاره را قبلا پیشگویی کرده بودند؟ در سال ۱۸۴۶ یک ستاره شناس فرانسوی و یک ستاره شناس انگلیسی اعلام کردند که سیاره ناشناخته ای در مدار اورانوس ایجاد اختلال می کند. هیچ کدام از آنها نمی دانستند که هر دو بر روی سیاره جدیدی کار می کنند. این سیاره به زودی توسط یک ستاره شناس آلمانی درست در جایی که آن دو ستاره شناس پیشگویی کرده بودند کشف شد. این سیاره جدید نپتون خوانده شد. احتمالا اختلال در مدار سر انجام در سال ۱۹۳۰ آنها را به کشف سیاره دیگری به نام پلوتون رهبری کرد.
بزرگترین و قوی ترین تلسکوپ ستاره شناسی در کجا است؟ بزرگترین تلسکوپ در روسیه است. این تلسکوپ آینه ای به قطر ۷/۱۹ فوت دارد و می توان با آن اشیاء را در هر گوشه جهان شناخته شده دید. تلسکوپ بزرگتری با یک آینه به قطر ۳۳ فوت در هاوایی ساخته شده است. بزرگترین تلسکوپ رادیویی که به جای نور ، امواج رادیویی را جمع آوری می کند تلسکوپ آریسبو است که در پورتوریکو قرار دارد. این تلسکوپ صفحه ای به قطر ۱۰۰۰ فوت دارد.
اولین مردی که به فضا رفت چه کسی بود؟ یوری گاگارین فضا نورد روسی اولین مردی بود که به فضا پرواز کرد. او در ۱۲ آوریل ۱۹۶۱ با سفینه فضایی وستوک یک به فضا رفت و قبل از رسیدن به خشکی مدار زمین را طی کرد.
اولین زنی که به فضا رفت چه کسی بود؟ خانم والنتینا تریشکوا اولین زنی بود که به فضا رفت. او یک فضانورد روس بود که در ۶ ژوئن ۱۹۶۳ به مدت سه روز با سفینه وستوک ۶ به فضا پرواز کرد. طول مدت پرواز او ۴۸ بار مدار زمین را طی کرد.
اولین فردی که پا به روی سطح کره ماه گذاشت چه کسی بود؟ اولین شخصی که قدم به سطح کره ماه گذاشت. فضانورد آمریکایی نیل آرمسترانگ بود. او در ۲۱ ماه ژوئیه سال ۱۹۶۹ قدم به ماه گذاشت. هنگامیکه او از سفینه فضایی آپلو ۱۱ پائین آمد و قدم بر روی ماه گذاشت گفت: "این یک قدم کوچک برای یک مرد و یک پرش بلند برای بشریت است" بعد از مدت کوتاهی همسفر نیل به نام ادوین آلدرین بر روی سطح کره ماه به او پیوست.
چه خطراتی در یک پرواز فضایی وجود دارد؟ در حقیقت بیشتر خطرات در پایان سفر فضایی وجود دارد. وقتی یک سفینه فضایی از فضا به سمت کره زمین بر میگردد بایستی با سرعت بسیار زیاد حرکت کند. و چون داخل لایه های اتمسفر شد با هوای اطراف برخورد می کند و این برخورد باعث ایجاد گرمای شدیدی در سفینه می شود و ممکن است سفینه به گرمای سرخ برسد و سرنشینان آن را هلاک کند. برای سرد نگاه داشتن و مراقبت از فضانوردان در داخل سفینه یک سپر گرمایی تعبیه می شود. اگر سفینه با یک سپر گرمایی که جلوی آن را پوشانیده است، تجهیز نشود هنگام ورود به جو خواهد سوخت.
در چه زمانی اولین سفینه فضایی فرستاده شد؟ اولین راکتی که به آن سوی اتمسفر فرستاده شد. یک راکت آمریکایی بود که در سال ۱۹۴۹ به فضا ارسال شد. اما اولین سفینه فضایی واقعی، ماهواره ای بود که به مدار زمین فرستاده شد این ماهواره روسی" اسپوتنیک یک "نام داشت و بدون هیچ سرنشینی "انسان یا حیوان" در چهارم اکتبر ۱۹۵۷ به فضا فرستاده شد. این ماهواره شامل چند دستگاه بود که به وسیله امواج رادیویی اطلاعات را به زمین می فرستاد.
یک سفینه فضایی چه سرعتی باید داشته باشد؟ برای رسیدن به ماه یا هر سیاره دیگر سفینه فضایی بایستی با سرعت زیادی به فضا فرستاده شود. سرعت پرتاب سفینه از زمین به فضا را "شتاب گریز" می گویند که برابر ۷ مایل در ثانیه یا ۲۴۸۰۰ مایل در ساعت است. این سرعت باید به قدری باشد که بتوان در یک ساعت یك بار دور زمین با آن گردش کرد. این سرعت در بالای زمین بیشتر است. اگر سفینه فضایی به سرعت "شتاب گریز" نرسد، به زمین سقوط خواهد کرد، یا در مدار زمین قرار خواهد گرفت.
آیا هرگز اخباری از فضا به زمین رسیده است؟ در سال ۱۹۳۱ کارل یانسکی مهندس آمریکایی یک صدای عجیب رادیویی شنید، وقتی صدا را تعقیب کرد متوجه شد که این صدا از ستاره ها می آید. و این به خاطر آن است که ستاره ها و کهکشان ها امواج رادیویی را بخوبی نور تولید می کنند. در سال ۱۹۶۷ یک ایستگاه رادیویی ستاره شناسی ، در انگلستان به نام جاسلین بل برنل علامت قطع و وصلی را کشف کرد که از فضا می آمد. این علائم از یک نوع ستاره نوترونی به نام پالسار می آمد.
بزرگی و قدرت بزرگترین راکت فضایی چقدر است؟ بزرگترین راکت فضایی که تاکنون ساخته شده است راکت ساتورن ۵ است. این راکت آمریکایی است و برای پرتاب فضانورد های آپولو در پرواز به ماه از ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۲ مورد استفاده قرار گرفت. راکت مذکور ۱۶۴ فوت بلندی داشت که حدود بیست برابر یک ساختمان دو طبقه است. در زمان برخاستن سفینه، موتورهای آن یک فشار ۳۹۰۰ تنی را که به اندازه چهل جامبوجت است تولید می کردند.
قمر چیست؟ قمر یک جرم یا شی کوچک فضایی است که در اطراف جرمی بزرگتر حرکت کند. ماه یک قمر زمین است. زمین و سایر سیارات اقمار خورشید هستند، اما مردم این کلمه را بیشتر به قمرهای مصنوعی که توسط انسان ساخته شده و بدور مدار زمین گردش می کند به کار می برند. این اقمار مشاهدات علمی از فضا و زمین را امکان پذیر می سازند. و تصاویری که آنها به زمین ارسال می دارند، به همواشناسی برای پیش بینی هوا کمک می سازند. حتی این اقمار می توانند تصاویر تلویزیونی و پیامهای تلفنی را از یک قاره به قاره دیگر ارسال نمایند.
آیا انسان قادر خواهد شد به سیارات و ستاره ها سفر کند؟ هیچ فضاپیمایی که به اندازه کافی قدرت داشته باشد تا انسان را به سیارات برساند، وجود ندارد. ساختن چنین فضاپیمایی نیز احتیاج به هزینه بسیار هنگفت دارد. اما ایستگاههای فضایی میتوانند از سیارات برای ما طالاعاتی ارسال نمایند. ستاره ها نیز آنقدر از ما دور هستند که اگر بخواهیم با فضاپیمایی که بالاترین سرعت ممکن را دارد به نزدیکترین ستاره سفر کنیم، این سفر ۲۰۰۰۰ سال طول خواهد کشید و بعید به نظر می رسد که انسان هرگز قادر شود به ستاره ها سفر کند.
ایستگاه های فضایی به کجا می روند؟ ایستگاههای فضایی ، فضا پیمایی است که سرنشینی ندارد و به سمت ماه یا سیارات پرواز میکند. و ممکن است در سطح ماه یا سیارات فرود آید و یا در داخل مدار آنها گردش کند و یا نزدیک آنها پرواز نماید. ایستگاه فضایی دارای دوربین ها و سایر ابزار آلاتی است که از طریق رادیو تصاویر و اطلاعات را به زمین می فرستد.
شاتل فضایی چیست؟ شاتل فضایی نوع جدیدی از فضاپیما است که برخلاف فضا پیماهای اولیه از آن میتوان بارها و بارها استفاده کرد. شاتل فضایی مانند یک راکت از زمین بلند میشود و مانند یک هواپیما برروی زمین فرود می آید. ولی نمیتواند به دور ماه یا سیارات گردش کند. او به دور مدار زمین میچرخد. سرنشینان آن میتوانند کارهای علمی انجام دهند و ایستگاههای فضایی را در مدار ملاقات نمایند.
وزن شما در فضا چقدر خواهد بود؟ اگر شما به فضا سفر کنید، ممکن است در بیشتر طول سفر ابدا وزنی نداشته باشید. فقط وقتی که موتورها برای شروع سفر روشن میشوند و يا در پایان سفر وزنی پیدا خواهید کرد. شما در بین هوای داخل کابین شناور خواهید ماند، چون جاذبه زمین در آنجا نمیتواند فضانورد را پائین بکشد.
چگونه انسان میتواند در فضا زندگی کند؟ در فضا هیچ چیزی برای اینکه انسان را زنده نگهدارد، وجود ندارد. نه هوایی ، نه آبی و نه غذایی و بدون آنها انسان در طول چند ثانیه خواهد مرد. یک فضا پیما باید آب و هوا و غذا برای سرنشینان خود داشته باشد. در خارج از فضا پیما ، فضانورد بایستی لباس مخصوص فضانورد ها را بپوشد که این لباسها با خود مخزن های هوا یا اکسیژن دارند. در صورت لزوم آب و غذا نیز باید داشته باشد. لباسهای فضانوردی مجهز به سیستم های خنک کننده و یا گرم کننده هستند. برای اینکه هوای آنجا ممکن است خیلی سرد یا خیلی گرم باشد و این بستگی به آن دارد که فضانورد در زیر نور خورشید است یا نه.
خدایا! از من درگذر انچه را از من بدان داناتری، و اگر بار دیگر به ان باز گردم تو نیز به بخشایش باز گرد. خدایا، انچه از اعمال نیکو که تصمیم گرفتم و انجام ندادم ببخشای خدایا، ببخشای انچه را که با زبان به تو نزدیک شدم ولی با قلب ان را ترک کردم. خدایا، ببخشای نگاه های اشارت آمیز، و سخنان بی فایده، و خواسته های بی مورد دل، و لغزش های زبان
به دنبال خدا نگرد
خدا در بيابان هاي خالي از انسان نيست
خدا در جاده هاي تنهاي بي انتها نيست به دنبالش نگرد
به اطلاع میرساند طی توهین بی سابقه به ساحت مقدس حضرت امام علی النقی علیه السلام که توسط مزدور خوک صفت انگلیسی شاهین نجفی صورت گرفته است زمانی که اسم مقدس این امام معصوم را با نامهای نقی و امام نقی در جست و جوگر گوگل سرچ میکنیم همراه با چهره ها و عکسهای زننده ظاهر میشود..
توجه داشته باشید دوستانی که وب دارند پوسترهای زیبا از امام هادی علیه السلام را با برچسب هادی نقی , naghi , امام نقی , imam naghi , امام نقی(ع) ,emam naghi در وب خود قرار دهند تا از ادامه این حرکت زشت جلوگیری شود..
اولا،از روایات آمدهدر ابواب مختلف امامت استفاده می شود که امام زمان با عالم غیب در ارتباط است و در مواقع نیاز حقایقی را دریافت می کند ودر بعضی از روایات وارد شده که امام صدای ملک را می شنوداما خودش او را نمی بیند.
طبق روایت ابوالجارود می گوید به امام باقر عرض کردم،از احوال صاحب الامر به من خبر بده ،فرمود:شبانگاه از بیمناکترین مردم می باشد،لکن صبحگاه از ایمن ترین مردم می گردد،برنامه کارش شبانه روز به وی وحی می شود،عرض کردم به او وحی می شود؟فرمود:وحی می شود اما وحی پیامبری نیست،بلکه مانند وحیی است که به مریم دختر عمران و به مادر موسی و به زنبور عسل نسبت داده شده است.
ای ابا جارود!قائم آل محمد(عج) از مریم و مادر موسی و زنبور عسل نیز عزیز تر است).
به هر حال،از این قبیل احادیث استفاده می شودکه بر وجود مقدس امام زمان وحی و الهام می شود،لکن در عین حال،فرق بین امام و پیغمبر محفوظ است،زیرا پیامبر مشرع است و احکام وقوانین شریعت به او وحی می شود،بر خلاف امام که احکام و قوانین به او وحی نمی شود و او نسبت به آنها حافظ است.
ثانیا:ممکن است گفته شود که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) وقت ظهور را به وسیله ائمه اطهار(ع)به حضرت م ه د ی خبر داده است ولو به اینکه حدوث حوادث معینی را از علائم و قرائم فرا رسیدن،وقت ظهور معرفی نموده و امام زمان در انتظار ظهور آن علائم است؛ مثلا پیامبر فرمود:وقتی موقع ظهور فرا رسد خداوند شمشیر و پرچم آن حضرت را به صدا در آورد می گوید:ای دوست خدا! به پاخیز و دشمنان خدا را به قتل برسان.
به هر حال،ممکن است خداوند با الهام و وحی از طریق دوم حضرت را آگاه سازد و این امر محالی نیست.